طلوع غم غروب عاشقان

وبلاگ مورد نظر مربو ط اشکان وکاظم و عرشیا است

طلوع غم غروب عاشقان

وبلاگ مورد نظر مربو ط اشکان وکاظم و عرشیا است

چرا تنهام گذاشتی

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

صبح بلند شی ببینی دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که هیچ جایی نباشه واسه اشتی

بی وفا شه اون کسی که واسش جونتو گزاشتی

خیلی سخته که تو زمستون غم شبیه روی برفا

چه می سوزونه گاهی قلبو زهر تلخ بعضی حرفا

خیلی سخته اون کسی که اومد کردت دیوونه

هوساش وقتی تموم شد دیگه پیشت نمونه

ویرانی

رفتنت اغاز ویرانی است حرفش را مزن  ابتدای یک پریشانی است حرفش را مزن 

گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو چشم هایم بی تو بارانی است حرفش را مزن

آرزو دارم که دیگر بر نگردم پیش تو راهمان با اینکه طولانی است حرفش را مزن

دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا دل شکستن کار آسانی است حرفش را مزن

خورده ای سوگند روزی عهد ما را بشکنی دل شکستن نا مسلمانی است حرفش را مزن

حرف رفتن میزنی وقتی که محتاج توام رفتنت آغاز ویرانی است خرفش را مزن

 

 

 

عشق با اشک سخن می گوید

خیلی سخته توی پاییز با کسی آشنا شی

اما وقتی بهار شد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه

بعد به اون بگی که چشمات نمیخواد اونو ببینه

خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی

کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی

خیلی سخته واسه اون بشکنه یه روز غرورت

ولی اون نخواد بمونه همیشه سنگ صبورت

خیلی سخته اون که دیروز تو واسش یه رویا بودی