ببخشی

عاشقانه


بایددیوونگی هاموببخشی 


نگاه سردچشماموببخشی 


میدونم گاهی حرفام خیلی تلخه 


بگو می تونی حرفامو ببخشی 


بایدگاهی تو چشمام خیره باشی 


ببینی تاچقدغمگین وخستم 


نمی دونم دخیل دلخوشیمو 


به چشمای کدوم ایینه بستم 


یه دنیا خاطره توکوله بارم 


منواززندگی مایوس کرده 


شبای بی چراغ زندگیمو 


پرازتنهایی وکابوس کرده 


تومی تونی منواشتی بدی با 


شبای روشن ستاره بازی 


تومی تونی کنار من بمونی 


تومی تونی منوازنوبسازی 


تومی تونی بایه لبخندشیرین 


بدی های منو اسون ببخشی 


می تونی به کویرخشک قلبم 


توبه اهستگی بارون ببخشی 


بایددیوونگی هامو ببخشی.


حدود اربعه

حدود اربعه عشق

عشق کشوریست که  در نیم قاره خشکه قلب قرار دارد آخرین سرحد آن مجنونیت ( دیوانگی )است

صادرات آن ، آه ، و ناله و فریاد بوده و واردات آن غم و اندوه در زندگیست  کشت و زراعتش نهال های محبت به قلب ها است و تولیدات آن ریزش اشک از چشمان در انتظار میباشد .

آدرس نویسنده این مطلب : کوچه دل چهارراهی عشق خیابان وفا جاده صمیمیت بلاک های راستی واقع شهرک صداقت ایستگاه قلبها روبروی فروشگاه عشق عقب قلبهای شکسته پهلوی دروازه جنون اگــــــــر باور ندارید امتحان اش رایگان است ، بیائید ببینید من که خـانه هســـــــــتم یا نه ؟ در صورت نبودن بنده به این  شماره تماس حاصل نمائید. 721 (7 ) یعنی میان هفت آسمان (2) یعنی دو عالم (1) یعنی یکی را دوست دارم .

Website : www.sayedkazem.mihanblog.com 

Website: www.dardjafaa.blogfa.com 

Email : sayedkazemmohammadi@gmail.com

Email : dardjafaa@yahoo.com

Phone: 0093788602756

Phone: 0093777602756

 

 

عشق

نمیدانی با دلم چه کردی ، تو مرا عاشق خودت کردی ...

نمیدانی در دلم چه غوغایی است ، دلم لحظه به لحظه با تو است....

شب ها را به عشق تو میخوابم تا سحر با یادت بیدار شوم ...

اگر یاد تو نبود ، حال من از تنهایی گرفته بود ،

اگر تو نبودی ، دلم به چه کسی خوش بود!

دلم به تو خوش است ، که تو هستی و دلم در پی تو است ....

این روزها کار من بی تابیست ،

دلم به رنگ آسمانیست که در گذشته همیشه ابری بود ،

اینک دلم به رنگ آبی آسمانیست!

اگر تو نبودی ، بیخیال این زندگی میشدم ، با عشق بیگانه میشدم ،

با تنهایی هم آشیانه میشدم ، هر شب با اشکهایم همنشین میشدم ...

اگر تو نبودی دلم به چه کسی خوش بود ،  

حالا تو هستی و تنها دلم به بودنت خوش است!

هیچکس نمیتواند جای تو را در قلبم بگیرد،  

گرچه دلهای بیگانه در پی دل من هستند ،

اما هیچکس نمیتواند جز تو ، قلب مرا در اختیار بگیرد...

با من باش ، مرا دوست داشته باش ، من بازیچه نیستم ،  

به عشق وفادار باش...

قلب من مال تو است ، دلم درگیر دل تو است ،

نامت برای همیشه در قلبم حک شده است!

تو با من چه کردی ، دلم را با حضورت گرم گرم کردی ،

نامت را همراه با عشق در دفتر دلم تا ابد ثبت کردی

فرارسیدن محرم بر همگان تسلیت باد

امید است آنکه حق با این همه گمراهیم بخشد

فروغ معرفت از نور ثار الهیم بخشد

گنهکارم ولی دیوانه عشق حسینم

خدا شاید گناهم را بخاطر خواهیم بخشد

در آرزوی دیدنت

وزهای تنهایی گذشت

قایق دلم در ساحل قلبت به گل نشست

من عاشقت شدم ، تو گرفتارم

به وجودت در زندگی ام می بالم

تو هستی و همیشه حال و هوایم بهاریست

اینجا ، همینجا که نشسته ام، اینک جای تو خالیست

یک لحظه ، هر لحظه به یادت

در آرزوی نشستن در کنارت

همین رویا تنها آرزویم شد

با همین آرزو دلم برایت تنگ شد

دلتنگی عادت دلم شده

کویر دلم با آمدنت، دریا شده

همیشه و همه جا تو را در قلبم حس میکنم

هر جا که باشم نامت را زیر لب زمزمه میکنم

تا آرام شود دلم با تکرار اسم تو

هنوز هم، تنها این مرا خوشحال میکند :(دیدن تو)

تو را که میبینم ، در کنار تو که مینشینم

دستانت را که میگیرم ،

دلم میخواهد همانجا در کنارت ، برایت بمیرم

این تنها احساسیست که میتوانم به تو ابراز کنم ،

اینکه تو را ببینم و قلبم را فدایت کنم

sarban

عید سعید قربان مبارک


سلام بر همه دوستان عزیز :

خواستم عید قربان را پیشا پیش به همه شما دوستان تبریک بگویم چون شاید دوباره به کامپیوتر دسترسی نداشته باشم تا بعد عید .

عاشقان عیدتان مبارک 

http://img.tebyan.net/big/1386/08/189161232235343146232196142371662535718990.jpg

سلام بر دوستان

تقدیم به عشق خودم

دل من پر خون شده از جفای یار

WWW.DARDJAFAA.BLOGFA.COM

 

رسیدن ماه محرم، ماه غربت و اندوه اهل بیت تسلیت باد

روز شماری عاشورایی- روز اول محرم سال 61 هجری قمری ، برخورد قافله امام حسین(ع) با لشکر حر بن یزید ریاحی.(صحرای نجف)- ای حر ! از ما چه می خواهی؟- می خواهم تو را به کوفه، نزد امیر، عبیدالله ببرم.- من با تو نمی آیم.- من مأمور نشده ام که با تو بجنگم. به من دستور داده اند تا کوفه مراقب تو باشم. اگر با من به کوفه نمی آیی، پس به راهی برو که نه به کوفه باشد و نه به مدینه، تا مجبور نشوم که با مرد بزرگواری چون تو بجنگم.- من به طرف قادسیه می روم.- من هم تا دستور بعدی، از تو دست بر نمی دارم و به دنبال تو می آیم.روز دوم محرم (دشت نینوا)سواری به سرعت می تازد گویی پیغام مهمی از کوفه برای حر آورده است. وقتی به لشکر حر رسید، از اسب پیاده شد. سلام کرد و نامه ای به حر داد. حر نامه را باز کرد. خط عبیدالله را شناخت: ای حر وقتی نامه من به دست تو رسید، حسین و یارانش را تحت فشار بگذار و آنها را مجبور کن تا در سرزمینی خشک و بی آب ، قرار گیرند.سرزمینی خشک و بی آب گرم و سوزان تا چشم کار می کرد بیابان بود و نیزه های داغ خورشید که در تن خاک فرو می رفت. ناگهان اسب امام ایستاد. امام پرسید این جا کجاست؟زهیر گفت: "کربلا"امام رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا، به تو پناه می برم از "کرب و بلا" بعد از اسب پیاده شد و گفت: خون ما را در این سرزمین خواهند ریخت.روز سوم محرم (کوفه)عبیدالله بن زیاد: ای پسر سعد ! دستور این است: با حسین بجنگ و او را بکش.عمر سعد: ای امیر! مرا از این کار معاف کن.عبیدالله: مگر حکومت ری را نمی خواهی؟عمر سعد: من همیشه آرزو داشتم که حاکم ری بشوم. اما ... اما یک شب به من مهلت بدهید تا کمی فکر کنم.قاصدی به نزد امام حسین(ع) فرستاد تا از نیت او با خبر شود.امام حسین(ع) به قاصد عمر سعد گفت: اهل دیار شما برای من نامه های بسیار نوشتند و از من خواستند تا به کوفه بروم. حالا اگر از آمدنم منصرف شده اید، بر می گردم و می روم.روز پنجم (کوفه)عبیدالله بن زیاد: به شبث بن ربعی بگویید به کاخ بیاید. او جنگجو و تیرانداز ماهری است و باید به لشکر عمر سعد بپیوندد. شبث بن ربعی: ای امیر ! من بیمارم و نمی توانم در جنگ شرکت کنم.عبیدالله: بیماری را بهانه نکن و با حسین بجنگ. پاداش خوبی به تو داده خواهد شد.شبث بن ربعی: چاره ای نیست. از پاداش امیر عبیدالله نمی توانم چشم بپوشم.روز ششم محرم (کربلا) کربلا، در تب داغ خورشید می سوزد همه در انتظاری سخت به سر می برند.دشمن برای جنگیدن با امام حسین(ع) لحظه شماری می کند.:آیا اینها همان مردمی هستند که صدها نامه برای امام(ع) فرستادند و با او بیعت کردند؟ ! روز هفتم محرم ( کربلا)پانصد سرباز مسلح به نیزه و شمشیر و کمان، در اطراف رود فرات کشیک می دهند.- ای پسر سعد! من آب را بر یهود و نصارا حلال کرده ام اما برحسین و اهل بیت او حرام می کنم. آب فرات را روی آنها ببند و نگذار، یک قطره آب بچشند. روز هشتم محرم (کوفه)شهر کوفه، خجل و شرمگین از مردم خویش، در بهت و سکوت فرو رفته است.در کاخ عبیدالله، شیطان همه امور را در دست گرفته و هر فرمانی که می خواهد از دهان او صادر می کند. آخرین فرمان این است: برحسین و یارانش بتازید، آنها را بکشید و اجسادشان را زیر سم اسبان لگدمال کنید. سر حسین را بر نیزه کنید و به کوفه آورید. شمر ذی الجوشن، نامه عبیدالله را می گیرد و به طرف کربلا حرکت می کند.روز نهم محرم ( کربلا)روز، روز تاسوعاست و شب شب عاشورا، فردا تمام انتظارها به پایان می رسد.در میان خیمه های امام حسین(ع) جنب و جوشی عجیب است. یکی سلاح خود را برای جنگ آماده می کند. دیگری مشغول عبادت و مناجات با پروردگار است. آن دیگری قرآن می خواند.هر چند لحظه گروهی از جاسوسان عمر سعد، به پشت خیمه می آیند تا از اوضاع امام حسین(ع) و یارانش با خبر شوند. بر لبان امام، آیه شریفه " ولا یحسبن الذین ..." جاری است.روز دهم محرم (کربلا)جنگ دو سپاه حتمی است. حر به عاقبت جنگ می اندیشد و تصمیم خودش را می گیرد.- فربان! حر و پسرش به حسین پیوستند.صدای چکاچک شمشیرها بلند می شود. جنگ تن به تن برای دشمن گران تمام می شود. هر کدام از یاران امام حسین(ع) می تواند، چندین نفر از دشمن را درجنگ تن به تن از پای در بیاورد.دشمن حیله می کند و قانون جنگ را زیر پا می گذارد. حالا هر نفر از یاران امام که به میدان می آیند، گروهی از دشمن او را محاصره می کنند و از هر طرف به او حمله می کنند. او آنقدر می جنگد تا شهید می شود.امام تنها مانده است. خسته و تشنه، با دلی اندوهگین. حسن غم زنان و کودکان را دارد که از تشنگی و مصیبت درعذابند. مثل شیر می غرد و به سپاه دشمن حمله می کند. هیچ کس توان رو به رو شدن با ندارد، اما با همه زخم که از هر طرف بر پیکرش وارد کرده اند، بیش از این نمی تواند دوام بیاورد. از اسب به زمین می افتد.او کیست که به طرف جسم خسته و زخمی امام(ع) می رور. صبر کن، دست نگه دار. می خواهی چه کنی؟ چرا خنجرت را از غلاف بیرون کشیدی؟ خنجر را بر گلوی او مگذار ....

خدا حافظ

سلام بر  دوستان همیشه  همراه ام  دوستان  من  برای  مدتی فکر نکنم بتوانم  بروز شوم

 چون  یک سریع مشکلات   برایم پیش آمده باید برگردم به کشورم  ان شا الله  در اولین فرصت

 که به اینترنت دسترسی پیدا کردم  پیش تان میایم .  و این  مطلب آخری را  با کلی  درد سر

نوشتم  هر چه در  دلم  داشتم پیاده اش کردم امیدوارم که  بخوانید اش . خدا نگهدار فعلا .

 

برای هزارمین بار پرسید : تا حالا شده من دلت رو بشکنم ؟ منم برای هزارمین بار به دروغ گفتم : نه . هیچ وقت ... تا مبادا دلش بشکنهنگو بار گران بودیم و رفتیم .. نگو نامهربان بودیمو رفتیم .. آخه اینها دلیل محکمی نیست .. بگو : با دیگران بودیمو رفتیمدر انتظارت ای ترانه نا مفهوم کفشهای غیرتم را در آوردم و در کویر غرورم پا برهنه میروم شاید تاولهای قلبم را باور کنی .هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو باشد.همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی پروانه گاهی فراموش می کند که زمانی کرم بوده است.بهم گفتی تا اخر دنيا دوستت دارم...حالا می فهمم چرا ميگن دنيا دو روزهاگه مي خواهي صد سال زندگي كني من دلم مي خواد يه روز كمتر از صد سال زندگي كنم چون من هرگز نمي تونم بدون تو زنده بمونماگه فكر مي كني رفتنت باعث شكستنم مي شه،اگه فكر مي كني از پس رفتنت اشك ميريزم،اگه مي دوني با نبودنت لحظه هايم خالي مي شود،اگه فكر مي كني هر لحظه دلم براي بوسه هات تنگ ميشه،اگه فكر مي كني كه بي تو مي ميرم،كاملا درست فكر كرده اي !خب ،تو كه ميدوني نبودنت را تاب ندارم پس بمان--------------------------------------------------------------------------------اگه يه روزي يکي بهت گفت دوستت دارم سعي نکن بهش بگي دوستت دارم اگه گفت عاشقتم سعي نکن عاشقش باشي اگه گفت که تو همه ي زندگيمي سعي نکن همه ي زندگيش باشي چون يه روزي مي ياد بهت مي گه ازت متنفرم اون موقع نمي توني سعي کني ازش متنفر باشييادش به خير وقتي به دنيا امدم اونقدر شوکه شدم که تا يك ساعت گريه ميکردم وتا يك سال نتونستم حرف بزنم ..........آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟ . بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اندسه ، دو ، يک ... سوت داور بازي شروع شد دويدم ... دست و پا زدم ... غرق شدم.... دل شکستم ... عاشق شدم ... بي رحم شدم ... مهربان شدم ... بچه بودم ... بزرگ شدم ... پير شدم ... بازي تمام شد ... زندگي را باختماگه بارون بزنه بهار ديگه پير نميشه غروباي کوچه ها اينقد دلگير نميشهآخ اگه چشماي تو ماه و تماشا بکنه روزا خورشيد نميتونه شب و حاشا بکنهشباي تيره پائير منو آتيش ميزنهغروب و تنهائي داره تنم و نيش ميزنهاگر ميداني در اين جهان كسي هست كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير ميكند و صداي قلبت آبرويت را به تاراج ميبرد، مهم نيست كه او مال تو باشد، مهم اين است كه فقط باشد: زندگي كند، لذّت ببرد و نفس بكشد...گفت: من را دوست داري يا زندگي را گفتم: زندگي را؛ قهر کرد و رفت. او هرگز نفهيمد که همه زندگيم بود...هر چی شعر عاشقونست من برای تو نوشتمتو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتماگه عاشقونه گفتن عشق تو باعث شهاگه مردم تو بدون چه کسی وارثه شه دنـيـا هـم بـه انسانهاي خوش بيـن نـيـاز دارد هـم به انسـانـهاي بدبين؛ چون انسان خوش بين هواپيما مي سازد، انسان بد بين چتر نجات...خوشبختي مي تـواند مـحـصول يك لبخند ماندگار باشد زمانـــي كه به ديدگان خود رنگ محبت مي زنيم...وقتي مردي ميخواهد ازدواج كند در شگفت است كـه خـوشبخت خواهد شـد يـا خيـر. يك زن قبل از ازدواج ميداند...آن کسي که از اول مي داند به کجا مي رود، خيلي دور نخواهد رفت ... ناپلئونبا داشتن اراده قوي، مالک همه چيز هستيد ... گوتههميشه زيباترين پاسخ از آن کسي است که سوالي زيبا تر مي پرسد. (کومنگر)دنيا آن قدر بزرگ نيست كه تو زشتي هايش را بزرگ ببينيقدر لحظه هاي عمر را هيچ كس مانند گور كن پير نمي داندروي دريچه ي قلبم نوشتم ورود ممنوععشق آمد و گفت من بي سوادمعشق اگر با تو بيايد به پرستاري منشب هجران نکند قصد دل آزاري منروزگاري که جنون رونق بازارم بودتو نبودي که بيايي به خريداري منکاش ! قلبم درد تنهايي نداشت سينه ام هرگز پريشاني نداشت کاش! برگهاي آخر تقويم عشق حرفي از يک روز باراني نداشت کاش! مي شد راه سخت عشق را بي خطر پيمود و قرباني نداشتوقتی مستانه و بی قرار، بی هیچ حسابی و چشمداشتی ، خود را به دل دریای زندگی می ریزید ، دریای زندگی نیز آغوش خود را به رویتان میگشاید و گوهر یگانی به دامانتان می گذارد. اینگونه است تحقق حقیقت ناب زندگیميگن شمشير تيز همه چيز رو دوتا ميکنه. بنازم شمشير عشق رو که 2 تا رو يکی ميکنه...اگر تمام دختران شهر، سخاوتمندانه ترين دعوت پسران شهر را رد نمي كردند، الان ديگر هيچ كافي شاپی در شهر نبود.يه روز تو رو توي جهنم ميبينم... تو به جرم اينکه قلبم رو دزديدی، منم به خاطر اينکه خدا رو ول کردم و تو رو پرستيدم !! هرگز يك دوست قديمي را ترك نكنيد، جانشيني براي او پيدا نخواهيد كرد. دوستي مانند شراب است. هرچه كهنه تر بهترگفتم ای یار...گفتی زهر مار...گفتم ای نور...گفتی مردشور..گفتم از عشق تومن بیمارم...گفتی به جهنم مگه من پرستارمبـاهـات نبـودم ، برات که بودم اگه چشمات نبودم ، نگات که بودم ، هـمه ي گـفـتـني هـام فـقط تـو بودي اگه حرفات نبودم ، صدات که بودم، اگه پـاهـات نبودم ، يه راه که بودم اگه گريه نبودم ، يه آه که بودم ، تو خودت مثـل روز آفتابي هستي اگه خورشيد نبودم ، يه ماه که بودم ، مي تونستي واسه من يه چاره باشي توي آسـمـون دلبياباني ميخواهم از سكوت، تا ناگفته هايم را برايش فرياد بزنم.دلتنگي هايم را برايش بگويم، تا سرابي شوند در كوير وجودش،عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ، بلکه گذاشتن سدي در برابر روديست که از چشمانت جاريست. عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ، بلکه پنهان کردن قلبي ست که به اسفناک ترين حالت شکسته شده . عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ، بلکه نداشتن شانه هاي محکمي ست که بتواني به آن تکيه کني ، و از غم زندگي برايش اشک بريزي . عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ، بلکه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي ست ، که مجبوري آخرش را با جدائي به سرانجام رساني . عميق ترين درد در زندگي مردن نيستمرا بياد داشته باشمن غريبه ي ديروز...آشناي امروز...و فراموش شده ي فردايم...پس در آشنايي ه امروز مينويسم ...تا در فرداي تلخ جدايی بياد آوری مراهميشه تا راهي همواره ميشه، تا اميدي تازه ميشه، تا زندگي رنگ و بوي سبز به خود ميگيره، بدخواهاني هستند كه اين آرامش را مي شكنند و زردش ميكنند،بامداد رنگي هايت آمدنت رانقاشي ميكنم و جاده سفيد رفتنت را خط خطي !زندگی دفتری از خاطر هست. يک نفر در شب کم، يک نفر در دل خاک، يک نفر همدم خوشبختي هاست، يک نفر همسفر سختي هاست، چشم تا باز کنيم عمرمان ميگزرد ما همه همسفريمای صبا نکهتی از خاک ره يار بيارببر اندوه دل و مژده دلدار بيارنکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگونامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بياروقتي دهكده اي ميسوزد ، همه دودش را ميبينند اما وقتي قلبي ميسوزد كسي شعله اش را نميبيندروزگاريست که دل چهره مقصود نديدساقيا آن قدح آينه کردار بيارهر که در این بزم مقرب تر استجام بلا بیشترش میدهنداگه یه روز توپت افتاد تو حیاط همسایه و توپت و پاره کردو بهت نداد ناراحت نشو . چون دوستی داری که حاضره دلشو بندازه زیر پاهات تا باهاش بازی کنیبزرگترین گناه ((سکوت)) بزرگترن شجاعت((دوست داشتن)) بزرگترین سرمایه((یار)) بزرگترین بلا((فریب)) بزرگتریناسرار((صداقت)) و بزرگترین افتخار((عاشق شدنبه یاد داشته باشیم:جان فدا کردن برای دوست چندان مشکل نیست،پیدا کردن دوستی که ارزش جان فدا کردن را داشته باشد مشکل استاز یاد مبر: گلی که عطر و بوی خوبی دارد خارهای زیادی هم دارددر سالی که پيش رو داری ،برای يک بار هم که شده :گشاده دست باش و مهربان باش !مانند رودبا شفقت و مهربان باش ! مانند خورشيد اگر کسی اشتباهی کرد آن را بپوشان !مانند شبمتواضع باش و کبر نداشته باش !مانند خاکبخشش و عفو داشته باش !مانند درياو اگر می خواهی که ديگران خوب باشندخودت خوب باش !مانند آينه گرانبها تر از اشک در دامن طبیعت هیچ نیست!!تا گرانبهاترین چیزها را از انسان نگیرد!!اشک به او نخواهد داد ........از من گرفت و به من دادبزرگترین افتخار این نیست که هرگز سقوط نکنم بلکه اینه که بعد از هر بار سقوط دوباره بلند شمسينه ام آينه ايستبا غباری از غمتو به لبخندی از اين آينه بزداي غبارمن در اين ظلمت شب خيره به دنبال تواممن در اين سردی غم گوش به آوای توامآتش عشق وجودم زتو سرخی داردآسمان دل من تيره و من چشم به ديدار تواممن بي نيازترينم!بهش گفتم چون دوستم داری بهم نياز داری يا چون بهم نياز داری دوستم داری؟بعد از سکوتش خنديد و گفت جمله ي قشنگيه!!! ولی...چرا هيچوقت به جمله ي قشنگم پاسخی نداد؟؟ امّا ...اگه اون يه روزی اين سؤال رو ازم ميپرسيد بهش ميگفتم: چون دوست دارم بی نيازترين آدم شهره زمينمجالبه! ميدانيد کجا؟!...زير سنگ...!! من سالها روي سنگهـــا خوابيده ام به پاس لطف سنگها–آن روز از سنگها خواهم خواست که تا ابد روي من بخوابند!!! من بايد آنچه را احساس ميکنم بنويسم....ومينويسم! ولي تو اي پاسدار جهالت!....اگر ميخواهي دهان فرياد مرا قفل کني؟ ...قفل کن!..اما...فراموش مکن...همان انساني که ديروز ندانسته،براي تو قفل ميساخت!...امروز دانسته کليدش را براي من ميسازدعشق زماني است که درست مثل روزهاي بچگي روي جدول پياده رو راه بروي و بي دليل بخندي!هر گاه دلت هوايم را کرد به آسمان بنگر و ستارگانی را بنگر که همچون دل من در هوايت مي تپنداگر دورم ز ديدارت دليل بي وفایي نيست، وفا آنست که نامت را هميشه روي لب دارم.بی تو هر لحظه ملاليست مرا، هرنفس زحمت ساليست مرا، با همه رنج توان سوز فراق،باز با عکس تو حاليست مرا!!چقدر عجيبه كه:تا وقتي مريض نشي كسي برات گل نمياره - تا فرياد نكني كسي به طرفت بر نميگرده - تا گريه نكني كسي نوازشت نميكنه - تا قصد رفتن نكني كسي به ديدنت نمياد... و تا وقتي نميري كسي تو رو نمي بخشه.... و عجيبتر از ان اين كه: دوست را صدا كني به تو روي مياره. منتظرش باشي جواب نده. مشكلي برات پيش آيد توجهي نكنه. بميري، برات گريه نكنه. به قبرستان ببرند دنبالت راه نيفته. تصادف كني متاثر نشه. به او بگويي در شهرت غريبم دعوتت نكنه و...ه از اين دل من!نميدانم آسمان چگونه است و زمين چه سان که در هر چه مينگرم تو را ميبينم، نميدانم به چه مي انديشم که روز هست خود را از ياد برده ام ، تنها چيزی که ميدانم اين است که هر چه دورتر ميروی يادت نزديک تر ميآيد و هر چه کمتر تو را ميبينم نقشت بيشتر در دلم مينشيندبا نگاهي كه در آن شوق برآرد فريادبا سلامي كه در آن نور ببارد لبخنددست يكديگر رابفشاريم به مهرمبدا دلش بشکنهبراي هزارمين بار پرسيد: تاحالا شده من دلت رو بشکنم ؟ منم براي هزارمين بار به دروغ گوفتم: نه. هيچ وقت.............. تا مبدا دلش بشکنهخدائيش؟!سرمايه ي عمره آدمی 1 نفس است و اون 1 نفس از براي 1 هم نفس است. گر نفسی با نفسی هم نفس است اون 1 نفس از براي 1 عمر بس استبه غم كسي اسيرم كه ز من خبر ندارد عجب از محبت من كه در او اثر ندارد غلط است هر كه گويد دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد.در خواب ناز بودم شبي ........ ديدم كسي در مي زند ....... در را گشودم روي او ديدم غم است در مي زند .......... اي دوستان بي وفا از غم بياموزيد وفا .......... غم با همه بيگانگي هر شب به من سر مي زندزندگي به من آموخت كه چگونه گريه كنم اما گريه به من نياموخت كه چگونه زندگي كنم تو هم به من آموختي كه چگونه دوستت بدارم اما به من نياموختي كه چگونه فراموشت كنم اتل چشم خمير دارم!اتل متل توتوله - قصه ي عشق چه جوره / چشم چشم دو ابرو - شدی عاشق يارو/ تاپ تاپ خمير - واسه عشق نمير / يه توپ دارم قلقليه-عشقم يه جور بی دليهمن تقديم به تو!ميبينی هنوز همانم، همان قدر عاشق، همان قدر بی دل، هر روز که ميگذرد نگاهت عاشقترم ميکند و لبخندت شيفته ترم، خدا ميداند که چقدر به خاطر نبودنت گريه ميکنم، اگر نتوانستم نامه تو را بی آنکه بترسم مزمزه کنم پس زبان به چه درد ميخورد، اگر نتوانم فرياد بزنم دوستت دارم پس دهنم به چه درد ميخورد؟ ( تقديم به دوستي كه دوستش دارم اما از من دوره)هرگز اميد را از کسی سلب نکن شايد اين تنها چيزی باشد که دارد ... !اگه يك روز فكر كردي نبودن يه كسي بهتر از بودنش چشمات و ببند و اون لحظه اي كه اون كنارت نباشه و به خاطر بيار اگه چشمات خيس شد بدون داري به خودت دروغ ميگي و هنوز دوستش داريحال ميكنيدا!خوشگلترين ، چطوری ماه روي زمين؟ چه خبرا ای بهترين، الهی من فدات شم عزيزترين... [نمونه اي از افعال معکوس]ذهن متعصب مانند مردمك چشم استهرچقدر به آن نور بتابانيم تنگ تر می شودجیر جیرک به خرس گفت عاشقت شدم. خرس گفت الان وقت خواب زمستان است. وقتی 6 ماه بعد از خواب بیدار شدم در این باره صحبت میکنیم... خرس از خواب بیدار شد و جیر جیرک را ندید. خرس نمیدانست که جیرجیرک فقط 3 روز عمر میکندبياباني ميخواهم از سكوت، تا ناگفته هايم را برايش فرياد بزنم.دلتنگي هايم را برايش بگويم، تا سرابي شوند در كوير وجودش،توي زندگی 3 راه رو دنبال کن:1.دوست داشتن را براي يک تجربه2.عاشق شدن رو براي يک هدف3.فراموش کردن رو براي قبول واقعيت!!!زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد . با وفا ترين دوست به مرور زمان بي وفا شد . اين پرپر شد ن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است... ای که پا گزاشتی رو عشقه من ؛ ای که در را بستی به روی من ؛ درو باز کن دستم مونده لای دردر شهري به نام "عشق" کوهي است به نام "محبت" و از آن کوه رودي مي گذرد به نام "صفا" و در آن رود جويباري مي رود به نام "وفا" و همه با هم به آبگيري مي ريزند به نام "وداعوقتی دلم برات تنگ ميشه ميرم اون بالا پشت ابرا ريز ريز گريه ميکنم پس هر وقت ديدی داره بارون مياد بدون دلم برات خيلی تنگ شده. اگه کسی رو دوست داشتی امتحانش کن که اگه دوستت داشته باشه امتحانت ميکنه.اگه 1 روز نتونستی گناهه کسي رو ببخشی از بزرگيه گناهه اون نيست از کوچيکيه قلبه تو! اگه يه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمي دم که مي خندونمت ولي مي تونم باهات گريه کنم اگه يه روز نخواستي به حرفاي کسي گوش کني بهم بگو .... قول مي دم که خيلي ساکت باشم اگه يه روز خواستي در بري حتما خبرم کن قول نمي دم که ازت بخوام بموني اما مي تونم باهات بدوم اگه يه روز سراغم رو گرفتي و خبري ازم نشد سري بهم بزن احتمالا بهت احتياج دارم اما اگه يه روز رفتي و ديگه برنگشتي بهت قول نمي دم که منتظرت مي مونم اما ازت مي خوام وقتي اومدي يه شاخه گل رو قبرم بزاري.........تا حالا از گرمای خورشید ناراحت شدی ؟!من هیچ وقت ناراحت نمیشم چون تو آتش عشق تو سوختماگر كليد قلبي را نداري قفلش نكن اگر خداحافظي در راه است سلام نكن اگر دستي را گرفتي رهايش نكن...عشق پاك مانند تجلي روح است كه همه كس از آن سخن ميگويند اما كمتر كسي به زيارتش نايل گشته استقطره آب در دريا غوطه ور بودند . اولي به دومي گفت : من قطره اشك دختري هستم كه عاشق مردي بود و مرد او را تنها گذاشت . تو كيستي ؟ دومي گفت من اشك مردي هستم كه حسرت مي خورد كه چرا باعث ريختن تو شداگر عشق، ارتفاع داشتمن زمين را در زير پای خود داشتمدر زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را در انزوا می خورد و می تراشدبگذار هر روز رویایی باشد باور نکردنی ،عشقی باشد دچار شدنی و بهانه ای باشد حیات بخشیدنی. آبي تر از آنيم كه بي رنگ بميريم از شيشه نبوديم كه با سنگ بميريم تقصير كسي نيست كه اينگونه غريبيم شايد كه خدا خواست كه دلتنگ بميريمتنها بودم تو رسيدي گفتي ما بشيم بهتره ديگر تنها نبودم اما بعد از مدتي سر قرار نيومدي يك روز كه داشتم دنبالت ميگشتم به تنهاي ديگري رسيدم گفتم چرا تنهايي؟ گفت يارم نيومده يهو با خوشحالي بلند شد و گفت اومد وقتي برگشتم تو را ديدميك شب از خدا خواستم تا مرا از دست عشق آزاد كند خدا دعاي مرا مستجاب كرد .... من تبديل به سنگ شدمواست گريه من ديگه بي امونه دل از درد عشقت يه درياي خونه خدا شاهدم بود كه دلداده بودم به اميد عشقت من ساده بودماون وقت که عاشق بودم گذشت ولي هنوز در ذهنم اين هست چرا اونی که عاشقش بودم با من اينجوری کرد اوني که خيلی ميگفت دوستت دارم بعد چند وقت با خودم فکر کردم که همشون همين جوري فقط بلدن بگن دوست داريم ولي در عمل هيچي چرا هميشه بايد پسرها ضربه ديده عاشق باشن ؟چرا چرا ؟؟آنقدر كوچك مي شوم كه مرا توي جيبت بگذاري.....ولي قول بده فراموشم نمي كنيتو زندگيت دنبال كسي نباش كه بتوني باهاش زندگي كني... دنبال كسي باش كه بدون اون نتوني زندگي كني!;عشق را دوست دارم نه در قفسبوسه را دوست دارم نه در هوستورادوست دارم تا آخرين نفسمي رسد روزي كه بي من روزها رو سر كنيمي رسد روزي كه مرگ رو باور كنيمي رسد كه تنها در كنار قبر من شعر هاي كهنه ام رامو به مو از بر كنيهرگز نمي گيرد كسي در قلب من جاي تو راهرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو راخورشيد عشق تو هنوز سوزد مرا سر تا زپايدر كوي راه زندگي روشن كند راه مراباز هم پنجره را بگشاصبح را وارد کن شايد از روزن اين پنجره ها بتواند امروزدل افسرده و ديوانه من بال و پر باز کندمهموني يه تو آسمون... خدا مي خواد قشنگ ترين فرشته رو انتخاب كنه ولي اون به اين جشن نمي رسه ... چون داره اين پيغامو مي خونهكاش 1000 بار نوشتن دوستت دارم جريمه ي مدرسه ام بود ...اگر رفتم تو يادم کن. اگر مردم تو خاکم کن. اگر ماندم در اين دنيا، به مهر خود تو شادم کن.چقدر سخت است گل آرزوهايت را در باغ ديگری ببينی و هزار بار در خودت بشکنی و آن وقت آرام زير لبت بگويی: گل من باغچه ی نو مبارک...خدايا او را كه در تنها ترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشت در تنها ترين تنهاييش تنهاي تنهاييش نگذار...آنگاه كه با دستانت واژه عشق را بر قلبم نوشتي سواد نداشتم اما به دستانت اعتماد داشتم حال سواد دارم اما ديگر به چشمان خود اعتماد ندارم...وقتی گلدون خونمون شکست !!پدرم گفت: قسمت این بود...مادرم گفت:هیف شد...خواهرم گفت: قشنگ بود...داداشم گفت : کاش دوتا داشتیم......اما وقتی دل من شکست کسی به فکرش نبود...اون که ميگفت جونش به جونت بنده، حالا داره به گريه هاتت ميخنده!....اون که ميگفت بدون تو ميميره، دروغ ميگه دلش جنس کويره....دروغ ميگه تو گوش نده به حرفش....نگو هنوز ميخوای بمونی باهاش...خيال نکن بدون اون ميميری....بزار بره....نباشه جون ميگيری!گفتم ای دل بی پناهم چون زراقی گم کرده راهم، بی هم زبانم، کو آشيانم، خسته دلی بی نام و نشانم،دور از دياران ديدار ياران هر دم به ياد عزيزانم، ابره گريانم ای دلم! ای دل چون شعله هاي پريشانم، اه! سوزانم ای دلم ای دل زخمي دست رفاقتمكاش ميشد هيچ كس تنها نبود كاش ميشد ديدنت رويا نبود من دعا كردم براي بازگشت دستهاي تو ولي بالا نبود گفته بودي كه فردا ميرسي كاش روز ديدنت فردا نبود(امروز بود!)3 بار بهت دروغ ميگه ......... 1 - وقتي به دنيات مياره ........ 2 - وقتي عاشقت ميكنه .......... 3- وقتي زندگيت رو ازت ميگيره تا بهت بگه همش خوابي بود و بس!!نمي دونم چه جور وجودي هستي فقط مي دونم همه ي بودو نبودم هستينيازارم ز خود هرگز دلي را که مي ترسم در او جاي تو باشد.ب مي خواهم سرابم مي دهند ! عشق مي ورزم عذابم مي دهند !تو مال من!!!زندگی مال تو مرگ مال من، راحتی مال تو گرفتاری مال من، شادی مال تو غم مال من، همه چيز مال تو ولی تو مال من

 

خدا حافظ  همین حالا همین حالا که من تنهام

                                                    اگر بار گران بودیم و رفتیم اگر نا مهربان بودیم ورفتیم