طلوع غم غروب عاشقان

وبلاگ مورد نظر مربو ط اشکان وکاظم و عرشیا است

طلوع غم غروب عاشقان

وبلاگ مورد نظر مربو ط اشکان وکاظم و عرشیا است

بدان که تنها تو می توانی...

بدان که تنها تو می توانی...

امشب از آسمان دیده ام پولک های اشک به وسعت دریاچه ی عشق می بارند.

امشب نگاه بارانی مهتاب به شمشاد قامت تو روشن نشد.

امشب نذر اقاقی ها که هر شب دستان گرم و صمیمی تو را انتظار می کشند ادا نشد.

امشب خواب گلدان شمعدانی خانه به آمدنت تعبیر نشد.

امشب دل بی قرار من به صدای گام های استوارت آرام نگرفت.بی بهانه قلبم را شکستی.

از من بریدی و به افق های دور دست کوچ کردی.و نیستی ببینی که دیگر ستاره ها کوچه را به یمن حضور عاشقانه ات چراغانی نمی کنند و نمی دانی چقدر من در کوچه ی بی ستاره غریبم.

تو رفتی و آبشار اشک هایم که بی تابانه از بستر چشم جاری می شدند را ندیدی ونمی دانی که من هر شب با هق هق گریه هایم دوریت را شکوه می کنم.

تو رفتی و من از پشت حصار سنگین جدایی ها دستان تمنایم را به سویت دراز می کنم تا شاید سر انگشتان اهورایی ات دستان نیاز آلودم را لحظه ای لمس کند و وجود طلایی ات را دوباره در آغوش گیرند.

تو رفتی و من در دل دالان های تنگ زمان به یاد همه ی ثانیه های سبزی که داشتیم عاشقانه اشک ریختم.

می دانم زیر باران اشک هایم تنها تو می توانی چتراحساست را باز کنی و قلب شکسته ام را به تپش واداری و تنها تو می توانی مرهم زخم های کهنه ی دلم باشی.

چهار دیوار ذهنم آشفته از حصار جدایی هاست و می دانم تنها تو می توانی این حصار را از میان برداری و دریای پریشان ذهنم را به آرامش برسانی.

تنها تو می توانی نگاه بارانی باغچه را به آبی ترین احساس روشن آسمان منور کنی و تو می توانی آواز حبس شده در گلوی فاخته ها را به ترانه ی دل تنگی گل ها پیوند بزنی.

بدان که همیشه عاشقانه ترین نگاهم را برای تو کنارگذاشته ام و شادمانه ترین لحظه هایم را با حضور زیبایی تو به دست وحشی دریا می سپارم .

بیا که من به تو و یک آسمان نگاهت با تمام ستارهایش محتاجم.

_________________
نظرات 1 + ارسال نظر
دل سنگ پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 00:16

خوبه کوکا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد