طلوع غم غروب عاشقان

وبلاگ مورد نظر مربو ط اشکان وکاظم و عرشیا است

طلوع غم غروب عاشقان

وبلاگ مورد نظر مربو ط اشکان وکاظم و عرشیا است

کهکشان

اگر درکهکشانی دور،
دلی یک لحظه در صد سال،
یاد من کند بی شک
دل من در تمام لحظه های عمر،
به یادش می تپد پرشور.
من اینک در دل این کهکشان نور
این منظومه های مهر
این خورشیدهای بوسه و لبخند
این رخسارهای شاد
شکوه لطفتان را با کدامین عمر صدها ساله
پاسخ می توانم داد؟
مرا این دست های گرم
این جان های سرشار از صفا
یک عمر پروردهست
دلم در نور و عطر این محبت های رنگین
زندگی کرده ست
نگاه مهرتان جانبخش چون خورشید
به روی لحظه های من درخشیده ست
صفای مهرتان را با سراپای وجودم
با تمام تار و پودم
می پذیرم، می برم با خویش
مرا تا جاودان سرمست خواهد کرد
بیش از پیش
صفای مهرتان همواره بر می فشاند نور
اگر از جان من یک ذره ماند در جهان،
در کهکشانی دور ....

تا که بودیم

تا که بودیم نبودیم کسی

کشت ما را غم بی همنفسی

تا که رفتیم همه یار شدند

خفته ایم و همه  بیدار شدند

من+تو

من + تو = هیچ

من - تو = هیچ

لعنت به تو که چه با تو و چه بی تو من هیچم