طلوع غم غروب عاشقان

وبلاگ مورد نظر مربو ط اشکان وکاظم و عرشیا است

طلوع غم غروب عاشقان

وبلاگ مورد نظر مربو ط اشکان وکاظم و عرشیا است

میلاد با سعادت امام رضا (ع) مبارکباد

دوشنبه بیستم آبان ماه ۱۳۸۷ مصادف با سالروز ولادت امام هشتم، امام رضا(ع) است، امام بزرگواری که زهد اخلاقی وی موجب شد نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان شخصیتی محبوب از خاندان پیامبر اسلام شناخته شده و مورد احترام قرار گیرد .
ابوالحسن علی بن موسی (ع) ملقب به ” رضا” امام هشتم است، کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر نیز ملقب به ابوالحسن بوده است حضرت رضا را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان “رضا” بوده است .
از دیگر القاب آن حضرت رضا، صابر ، رضی و وفی است . در مورد اعطای لقب رضا به امام هشتم آمده است : بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پیامبر و ائمه نیز در زمین رضا بود .
و نیز گفته اند چون مخالف و موافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا نامیدند . همچنین گفته اند چون مأمون بدان حضرت ، رضایت داد وی را رضا گفته اند .

● شخصیت علمی و اخلاقی آن بزرگوار
شخصیت ملکوتی و مقام شامخ و زهد اخلاقی حضرت رضا و اعتقاد شیعیان به او سبب شد نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگترین و محبوبترین فرد خاندان رسول اکرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترین پیشوای دین شناسند و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند.
بیست و چند سال نداشت که در مسجد رسول الله به فتوی می نشست. علمش بسیار و رفتارش پیامبرگونه و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام می شد.
کسی را با عمل و سخن خود نمی آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی شد سخن خود را قطع نمی کرد. هیچ حاجتمندی را مأیوس باز نمی گرداند. در حضور مهمان به پشتی تکیه نمی داد و پای خود را دراز نمی کرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان می نشست و غذا می خورد. شبها کم می خوابید و قرآن بسیار می خواند. شبهای تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد. …..
● دلیلهای تحمیل ولایتعهدی به امام رضا
▪ پس از قتل امین ، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت . در یمن، کوفه، بصره ، بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد، انتظاری که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند.
فضل و مأمون با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال ۲۰۰ قمری بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس خادم (در بعضی از روایات شیعی یاسر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا) را به خراسان ببرند.
▪ در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا به خراسان عاملی سیاسی بوده و مأمون می ترسیده کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار به کلی از دست مأمون خارج شود.
● حدیث سلسلهٔ الذهب
مشهور است به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان گرد آن حضرت که بر استری نهاده بود جمع شدند. و از ایشان خواستند که حدیثی بر آنها املا فرماید.
حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که « کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و باروی مستحکم من است و هر که به درون حصار من رفت از عذاب من در امان مانده.
این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهارتا حضرت رسول به سلسلهٔ الذهب معروف شده است و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که این اقدام نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و مدخل آن این است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.
● شرایط پذیرش ولایتعهدی از سوی امام
امام رضا پس از نیشابور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون اخبار الرضا مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب صحبتهای زیادی میان ایشان رد و بدل شد و سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار ولایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر و نهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد.
علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لاابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود.
مأمون پس از آنکه آن حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و درباریان و فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار کرد و مقرر داشت که در همه بلاد اسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود .
و امروز بارگاه ملکوتی امام هشتم شیعان در مشهد مقدس، میعادگاه عاشقانی است که به شوق نزدیکی هر چه بیشتر به خالق خویش در این مکان گرد هم آمده، در جوار محبوب خویش به راز و نیاز با خدا می پردازند .

سلام بر تو ای ملکوت فروتن خداوند در سرزمین من ؛ سلام بر تو ای پاره ی پیکر پیامبر ؛ سلام بر تو ای سلطان سرزمین مهر ؛ سلام بر تو ای مولای مهربان و بیکران ؛ آقا جان ! نامت برای من همواره قرین خاطراتی است که از نور آکنده است . رواق های دل گشای مزارت و کاشی هایی که نور آفتاب جمالت در آن ستاره های درخشان تلالو می باشد و سنگ هایی که پرسخن ترین سنگ های عالمند و با تمام زائران تو راز می گویند و حوض هایی که فواره های معرفت آدمیان در آن می جوشند و گلدسته هایی که اشاره ی همیشه ی توست به آسمان الهی

میلاد با سعادت امام رضا (ع) مبارکباد

دوشنبه بیستم آبان ماه ۱۳۸۷ مصادف با سالروز ولادت امام هشتم، امام رضا(ع) است، امام بزرگواری که زهد اخلاقی وی موجب شد نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان شخصیتی محبوب از خاندان پیامبر اسلام شناخته شده و مورد احترام قرار گیرد .
ابوالحسن علی بن موسی (ع) ملقب به ” رضا” امام هشتم است، کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر نیز ملقب به ابوالحسن بوده است حضرت رضا را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان “رضا” بوده است .
از دیگر القاب آن حضرت رضا، صابر ، رضی و وفی است . در مورد اعطای لقب رضا به امام هشتم آمده است : بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پیامبر و ائمه نیز در زمین رضا بود .
و نیز گفته اند چون مخالف و موافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا نامیدند . همچنین گفته اند چون مأمون بدان حضرت ، رضایت داد وی را رضا گفته اند .

● شخصیت علمی و اخلاقی آن بزرگوار
شخصیت ملکوتی و مقام شامخ و زهد اخلاقی حضرت رضا و اعتقاد شیعیان به او سبب شد نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگترین و محبوبترین فرد خاندان رسول اکرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترین پیشوای دین شناسند و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند.
بیست و چند سال نداشت که در مسجد رسول الله به فتوی می نشست. علمش بسیار و رفتارش پیامبرگونه و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام می شد.
کسی را با عمل و سخن خود نمی آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی شد سخن خود را قطع نمی کرد. هیچ حاجتمندی را مأیوس باز نمی گرداند. در حضور مهمان به پشتی تکیه نمی داد و پای خود را دراز نمی کرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان می نشست و غذا می خورد. شبها کم می خوابید و قرآن بسیار می خواند. شبهای تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد. …..
● دلیلهای تحمیل ولایتعهدی به امام رضا
▪ پس از قتل امین ، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت . در یمن، کوفه، بصره ، بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد، انتظاری که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند.
فضل و مأمون با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال ۲۰۰ قمری بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس خادم (در بعضی از روایات شیعی یاسر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا) را به خراسان ببرند.
▪ در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا به خراسان عاملی سیاسی بوده و مأمون می ترسیده کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار به کلی از دست مأمون خارج شود.
● حدیث سلسلهٔ الذهب
مشهور است به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان گرد آن حضرت که بر استری نهاده بود جمع شدند. و از ایشان خواستند که حدیثی بر آنها املا فرماید.
حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که « کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و باروی مستحکم من است و هر که به درون حصار من رفت از عذاب من در امان مانده.
این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهارتا حضرت رسول به سلسلهٔ الذهب معروف شده است و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که این اقدام نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و مدخل آن این است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.
● شرایط پذیرش ولایتعهدی از سوی امام
امام رضا پس از نیشابور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون اخبار الرضا مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب صحبتهای زیادی میان ایشان رد و بدل شد و سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار ولایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر و نهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد.
علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لاابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود.
مأمون پس از آنکه آن حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و درباریان و فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار کرد و مقرر داشت که در همه بلاد اسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود .
و امروز بارگاه ملکوتی امام هشتم شیعان در مشهد مقدس، میعادگاه عاشقانی است که به شوق نزدیکی هر چه بیشتر به خالق خویش در این مکان گرد هم آمده، در جوار محبوب خویش به راز و نیاز با خدا می پردازند .

سلام بر تو ای ملکوت فروتن خداوند در سرزمین من ؛ سلام بر تو ای پاره ی پیکر پیامبر ؛ سلام بر تو ای سلطان سرزمین مهر ؛ سلام بر تو ای مولای مهربان و بیکران ؛ آقا جان ! نامت برای من همواره قرین خاطراتی است که از نور آکنده است . رواق های دل گشای مزارت و کاشی هایی که نور آفتاب جمالت در آن ستاره های درخشان تلالو می باشد و سنگ هایی که پرسخن ترین سنگ های عالمند و با تمام زائران تو راز می گویند و حوض هایی که فواره های معرفت آدمیان در آن می جوشند و گلدسته هایی که اشاره ی همیشه ی توست به آسمان الهی

تنها باتو

ای
همراه
مـــــــــن
تنــــــها با تو
تا اوج عشـــــــق
هـم پـــــــــــــروازم
با قلب تودلدارمن هم آوازم
توهمپـــــــــای من، تنـــها با من
هـــــــــــــــــــم آوائـــــــــــــــــــی
با درد مــــــــــــــــن، آشنـــــــــــــــائی
تکیـــــــــــــــــــه گاهی ، همصــــــــــدائی
ما فریاد عشـــــــــــــــــــق، در قلب شــــــــب
دلگرمی عاشــــــــــقای بیصــــــــــــدائیــــــــــم
ما، دل میبازیم دریادریا ،تابیکران،عاشقای بی پروائیم
تو، با مــــــــــــن بمـــــــــــان، ای مهـــــــــــــــــــــربان
چون ماه شــــــب در آســــــــمان؛ بر من بتــــــــــــــــــــاب
تا بیـــــــــــــــــکران مثـــــــــــــــــل مهتــــــــــــــــــــــاب
مــــن تا مـرز جان؛ از عشقمان میسـوزم ای آرام جـــان
بر من بتـــــــاب تا کهــــکشــان مثــــل آفتــــــــــاب
ما؛ فریــــاد عشـــق در قلــــب شب دلگـــــرمی
عاشقــــــــــــای بیصــــــــــــــــــــدائیم
ما؛ دل میبازیم دریا دریا تا بیکران
عاشقـــــــای بی پــــروائیـــــــــم
ای تورؤیـای شبهای مـــــــن
عشقو ببین تو چشمای من
دستاتوتو دســت من بگذاردرلحظه
های دیـدار

                        Image and video hosting by TinyPic 

                   

وقتی گریه کردم گفتند بچه ای

 وقتی خندیدم گفتند دیوونه ای

 وقتی جدی بودم گفتند مغروری

 وقتی شوخی کردم گفتند سنگین باش           

وقتی حرف زدم گفتند پرحرفی

وقتی ساکت شدم گفتند عاشقی                     

حالا هم که عاشقم می گویند :              

         گناهه بزرگی.....

 Image and video hosting by TinyPic